یازده سال پیش تو یه چهارشنبه ی قشنگ بهاری ساعت هشت و نیم صبح صدای
قشنگ یه نوزاد کوچولو قشنگ و از همون روز اول شیطون زندگیمون رو پر خوشی کرد...
اینکه میگم شیطون چون از در اتاق نوزادا تا دم در اتاق من،پرستار سه دفعه پارچه
پیچیده بود دورش و وقتی آورد من شیرش بدم دستاش آزاد بود!!!
و امروز یازده ساله که اطلسی خانوم هر سال بهارو برامون قشنگتر میکنه.
http://www.youtube.com/watch?v=TshoGQcTyVg
خدایا دعا میکنم برای دختر من؛ببخشید همه ی دخترا و پسرای من و شما امسال
سال بهتری باشه و بچه هامون روزهایی بهتر از مارو تجربه کنن تو یه ایران آباد...
و ممنون از محبت اول از همه شهاب عزیز با سورپریز قشنگش و بعد خاله پروین و
عمو مهران نازنینم وبقیه ی دوستان گلم
همه ی روزاتون بهاری.