دلم واسه صفا و صمیمیت چند سال پیش این سایت تنگ شده...
..
..
...
دلم واسه صفا و صمیمیت چند سال پیش این سایت تنگ شده...
..
..
...
با سلامی گرم و پر مهر خدمت فرد فرد کاربران گرامی
خوشحالم که برای دومین ماه متوالی پرچم پر افتخار ایران پرگهر همچنان در ردیف نخست پرچم های
کشورهای جهان به همت میثم عزیز در اهتزاز باقی ماند .
این پیروزی با زحمات شبانه روزی این عزیز برای پرشیا و همه کاربران آن مایه افتخارو مباهات
است . میثم نازنین با دستیابی به 18835 امتیاز که بیش از 3000 امتیاز از نفر دوم بیشتر
است موفق به کسب مقام اول , مدال طلا و رتبه ACE گردید که باید به او دست مریزاد گفت .
ضمنا دو بازیکن دیگر ( Atena N و barfali ) نیز با کسب مدال طلا به مقام های ارزشمند
11 و 13 دست یافتند که از این دو نفر گرامی نیز صمیمانه تشکر مینمایم .
در اینجا لازم میدانم تشکر و قدردانی مجددی داشته باشم از کاربرانی که ظرف چهار سال گذشته
بارها و بارها و حتی ماه های متمادی درصدر و جزء 20 نفر اول رنکینگ بودند و الحق والانصاف
شلوغی و پر جمعیتی پرشیا را من مدیون بازی خوب و رفتار پسندیده و درخور ستایش آنها میدانم
که از معرفی تک به تک آنها به دلیل خدای ناکرده فراموشی خودم اجتناب مینمایم .
ضمنا گویا سایت از دسامبر نسبت به حذف امتیاز chief , lord , ace اقدام نموده است
البته حدس من است و باید از آقای سروش سئوال نمایم !
با آرزوی سلامتی و شادکامی در زندگی برای فرد فرد شما بزرگواران . خدا حافظ و نگهدارتان
شنبه 11 آذر 1391 عمو مهران
امید که خوشتون بیاد ...//
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود..........
یاد تو آیدم نظر "خوش چه نشسته ای به بر
شوق تو ام شود بتر " بی تو بسر نمی شود
باز تو گشته ای به در" عشق مرا دو صد کنی؟
یا که مرا ز خود بری ؟ بی تو بسر نمی شود
اینکه ز خود بری مرا " یا که به خود بری مرا
نوش کنم زهر ز تو بی تو بسر نمی شود
در نظرم گهر شوی بحر پر از صدف شوی
ماه شوی ملک شوی بی تو بسر نمی شود
تخت تویی بخت تویی گوهر بی مثل تویی
شور تویی شرر تویی بی تو بسر نمی شود
چون تو برفتی این سفر ! زانکه نبینمت دگر!
خاک ترا کنم بسر بی تو بسر نمی شود
مام و سه خواهران همه "هفت برادران همه
جمله مرید در گهت "بی تو بسر نمی شود
بس که خیال کرده م با تو قرار کرده ام
شهره این زمان شدم " بی تو بسر نمی شود
( فرهنگ )
بیاد پدر
__________________
امید که خوشتون بیاد ...//
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود..........
یاد تو آیدم نظر "خوش چه نشسته ای به بر
شوق تو ام شود بتر " بی تو بسر نمی شود
باز تو گشته ای به در" عشق مرا دو صد کنی؟
یا که مرا ز خود بری ؟ بی تو بسر نمی شود
اینکه ز خود بری مرا " یا که به خود بری مرا
نوش کنم زهر ز تو بی تو بسر نمی شود
در نظرم گهر شوی بحر پر از صدف شوی
ماه شوی ملک شوی بی تو بسر نمی شود
تخت تویی بخت تویی گوهر بی مثل تویی
شور تویی شرر تویی بی تو بسر نمی شود
چون تو برفتی این سفر ! زانکه نبینمت دگر!
خاک ترا کنم بسر بی تو بسر نمی شود
مام و سه خواهران همه "هفت برادران همه
جمله مرید در گهت "بی تو بسر نمی شود
بس که خیال کرده م با تو قرار کرده ام
شهره این زمان شدم " بی تو بسر نمی شود
( فرهنگ )
بیاد پدر
__________________
آفرین به چنین اراده ای >>
اراده کن اراده کن و راه سیل را ببند****
مسیر آب را به باغ زندگی نظاره کن
اراده میکند تو را چو کوه سخت و استوار****
شکاف سنگ خاره را بنای برج و باره کن
اراده جاودانه میکند تو را به دشت زندگی ****
بیا و عشق و شور را یکی یکی شماره کن
آفرین به چنین اراده ای >>
اراده کن اراده کن و راه سیل را ببند****
مسیر آب را به باغ زندگی نظاره کن
اراده میکند تو را چو کوه سخت و استوار****
شکاف سنگ خاره را بنای برج و باره کن
اراده جاودانه میکند تو را به دشت زندگی ****
بیا و عشق و شور را یکی یکی شماره کن
دلم تنگ است
دلم می سوزد از باغی که می سوزد
نه دیداری
نه بیداری
نه دستی از سر یاری
مرا آشفته می دارد
چنین آشفته بازاری
تمام عمر بستیم و شکستیم
به جز بار پشیمانی نبستیم
جوانی را سفر کردیم تا مرگ
نفهمیدیم به دنبال چه هستیم
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا
چه رنجی از محبت ها کشیدیم
برهنه پا به تیغستان دویدیم
نگاهی آشنا در این همه چشم
ندیدیم و ندیدیم و ندیدیم
سبک باران ساحل ها ندیدند
به دوش خستگان باریست دنیا
مرا درموج حسرت ها رها کرد
عجب یار وفاداریست دنیا
عجب خواب پریشانی ست دنیا
عجب آشفته بازاریست دنیا
عجب بیهوده تکراریست دنیا
میان آنچه باید باشد و نیست
عجب فرسوده دیواریست دنیا
پ ن : با خودمان می گوییم، عادت می کنیم و با صراحت زیادی، این جمله را تکرار
می کنیم. آن چیزی که هیچ کس نمی پرسد، این است که :
" به چه قیمتی عادت می کنیم؟
__________________
نفس ، كز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریك
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس كاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیك ؟
سلام و عرض ادب
صبح سه شنبه همه عزیزان
بخیر و سلامتی باد
سلام و صبح به خیر به همه ی اهل پرشیا
ینی امروز انقدر خوشحالم که اینجوریمیگم:
ساقى به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به كام ما
ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم
اى بى خبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده ء عالم دوام ما
چندان بود كرشمه و ناز سهى قدان
كايد به جلوه سرو صنوبر خرام ما
مستى به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زانرو سپرده اند به مستى زمام ما
ترسم كه صرفه اى نبرد روز بازخواست
نان حلال شيخ ز آب حرام ما
اى باد اگر به گلشن احباب بگذرى
زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما
گو نام ما زياد به عمدا چه مى برى
خود آيد آن كه ياد نيارى ز نام ما
حافظ ز ديده دانه ء اشكى همى فشان
باشد كه مرغ وصل كند قصد دام ما
درياى اخضر فلك و كشتى هلال
هستند غرق نعمت حاجى قوام ما
پر خاطره دیروزتون
پر شادی امروزتون
پر معجزه فرداتون
و تو یه هوای سرد پاییزی:
گرمی و عشق تو دلاتون
لبخند رو لبلاتون
به کام روزگارتون
معرفت مرامتون
دست خدا تو دستتون
گلی خانوم گل!
پول دار:
1- اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : یا رژیم دارد یا غذاها باب طبعش نیست.
2- اگر لباسش كوتاه و بی قواره باشد می گویند : معلوم نیست از كدام بوتیك خریده.
3- اگر پیاده راه برود می گویند : كار عاقلانه ای میكنه پیاده روی برای سلامتی بدن لازمه.
4- اگر تند تند غذا بخورد می گویند : ببین چه كار واجبی داره كه اینقدر عجله می كنه.
5- اگر از اداره بیرون كنند می گویند : چون مداخلش و عایداتش زیاد بود حسودها برایش زدند.
6- اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : احتیاجی نداره حالا استراحت می كنه.
7- اگر بمیرد می گویند : حیف شد مرد
بی پول:
1- اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : بیچاره عادت نداره غذاهای خوب بخوره.
2- اگر لباسش كوتاه و بی قواره باشد می گویند : نیگاش كن ، لباس به تنش زار می زنه.
3- اگر پیاده راه برود می گویند : جون سگ داره این همه راه رو می خواد پیاده بره.
4- اگر تند تند غذا بخورد می گویند : انگار از قحطی برگشته.
5- اگر از اداره بیرون كنند می گویند : دزدی كرده.
6- اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : لش تن پرور حال كار هم نداره.
7- اگر بمیرد می گویند : خدا بیامرزدش.
تو را قسم به حريم شکيب و حرمت صبر
که با شتاب خود اين عشق را حرام مکن
...سر ستاره مبر زير پاي ظلمت شب
چراغ صاعقه را برخي ظلام مکن
به کينه مي گسلد از اميدمان رگ و پي
تو را که گفت اين تيغ در نيام مکن ؟
تو را که گفت که مگشا دريچه بر رخ گل ؟
تو را که گفت به رنگين کمان سلام مکن ؟
به غير مهر مخواه از سرشت ويژه ي خويش
از آفتاب به جز آفتاب وام مکن
مجال عيش به قدر دمي و بازدمي است
به غير عشق از اين فرصت اغتنام مکن
هنوز مانده که ياس من و تو غنچه کند
تو را که گفت که اين باغ را تمام مکن ؟
غروب جمعه دلم ميگيرد.
مثل تمام كبوتران عاشق ،كه عصرهاي دلتنگي،
بالهاي خسته شان را به بهانه ديدن يار،
تا اوج ميگشايند.
از بلندترين نقطه هر خاك سرك ميكشند،
شايد براي لحظه اي جفت خويش را بيابند.
ولي دريغ.
بعد از ساعتها ،خسته تر از پيش به خانه بر مي گردند و بدون آب و دانه ،
چشمهاي ماتمزده شان را بسته،
به اميد فردا به خواب مي روند .
كاش من هم كبوتر بودم تا به اميد ديدار دوباره ات به خواب ميرفتم مادر.
مرا درياب امشب مادر ..........
تقدیم به دوستانی که در فراق عزیزانشان هستند
سلام و عرض ادب
دوستان آدینه خوشی را برایتان آرزومندم